۱۳
اردیبهشت
۱۴۰۳
شماره
۵۶۰۵
عناوین صفحه
هگمتانه، گروه فرهنگی - اعظم مهری: خاکسپاری حضرت امام خمینی(ره) یکی از بینظیرترین لحظات همدلی و اندوه یک سرزمین بود. در آن روز تلخ و اندوهبار هرکس به گونهای غم خود را نشان میداد، عدهای اشک میریختند، سوگواری میکردند و قلب مملو از اندوهشان را تسکین میدادند، عدهای هم با هنرشان آن لحظات بینظیر را در قاب نگاهی به وسعت تاریخ ثبت کردند.
شاید یکی از بهترین آثاری که در آن روز در عرصه هنر به ثبت احساسات و شور مردم ایران اسلامی پرداخت، قابهای تصویر عکاسانی بود که با حضورشان توانستند لحظههای دلدادگی یک ملت را به امام و رهبرشان ماندگار کنند.
یکی از این عکاسان، علیاکبر بیگزاده عکاس و هنرمند همدانی است. او متولد 1340 در همدان و دانشآموخته رشته عکاسی از دانشگاه هنرهای زیبای تهران است.
در آستانه سالگرد رحلت جانسوز معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) با این هنرمند پیشکسوت همدانی به گفتگو نشستهایم.
آقای بیگزاده لطفاً برای شروع درباره نخستین سالهای فعالیتتان در عرصه خبر و عکاسی بگویید.
در سال 1363 در دانشگاه پذیرفته و در سال 1369 در رشته عکاسی فارغالتحصیل شدم. قبل از آن در کار خبر و در صداوسیمای همدان نیز فعال بودم. سال 59 بود که در اولین دوره تصویربرداری پذیرفته شدم و از مرداد 60 تا خرداد 61 در تهران این دوره را گذراندم. از فعالیتهایم در آن روزها میتوانم به خبرنگاری در روزنامه اطلاعات نیز اشاره کنم.
زمان رحلت حضرت امام(ره) شما کجا بودید؟
من در تهران بودم. ما در خوابگاه امکانات رفاهی مثل تلویزیون، پنکه و یا یخچال نداشتیم شبها میرفتیم روی پشتبام خوابگاه میخوابیدیم. شب چهاردهم خرداد که روی پشتبام بودیم دیدیم که هلیکوپترهایی از مهرآباد به جماران میروند، بعد از آن از رادیو اعلام شد که حال عمومی حضرت امام(ره) خوب نیست و ایشان که رحلت کردند، خبرش در رادیو پخش شد.
دانشگاه تعطیل بود و بلندگوها قرآن پخش میکردند. من با دوربینم جلو مجلس رفتم و عکسهایی تهیه کردم که به روزنامه اطلاعات دادمشان. بعدازظهر به جماران رفتم تا اینکه اعلام شد پیکر مطهر امام(ره) را به مصلی میآورند.
وقتی به آنجا رسیدیم بلدوزرها کار میکردند و همه ارگانها و نهادها تلاش کردند تا شبانه آنجا را آماده کنند و چند ساعت بعد که دوباره به مصلی برگشتم خیلی فضا تغییر کرده بود و پستی بلندیها را صاف کرده بودند.
آیا شما در قالب یک گروه به مصلی رفته بودید؟
خیر ما هرکدام جدا جدا رفته بودیم و من آنجا از بچههای دانشکده هم خیلیها را دیدم. جایی برای استقرار خبرنگارها در نظر گرفته شده بود که البته یک تل خاکی بود. وقتی آیتا... گلپایگانی نماز را خواندند ما هم با خیل جمعیت به راه افتادیم.
از حال و هوای آن روز بگویید.
حس و حال و حضور آدمها و جوی که وجود داشت طوری بود که تا به حال چنین چیزی را تجربه نکرده بودم. همه دلی آمده بودند و جوی بسیار معنوی در آنجا حاکم بود. هیچ دلیل مادی برای حضور مردم وجود نداشت و آن همه جمعیت همه به خاطر عشقی که به ایشان داشتند آمده بودند. من و دوستانم هم نه تکلیفی داشتیم و نه برنامهای برای رفتنمان وجود داشت ولی همه خودشان آمده بودند. تا چشم کار میکرد جمعیت بود و گرمای شدید اما همه همانجا ایستاده بودند.
حضرت آیتا... خامنهای هم در آنجا حضور داشتند. یادم میآید کانتینرهایی که در اطراف تابوت چیده بودند به علت فشار و هجوم جمعیت مثل قوطی کبریت جمع شده بودند. پیکر امام(ره) را به بهشت زهرا(س) بردند اما آنقدر جمعیت زیاد بود که امکان دفن پیکر حضرت امام(ره) ایجاد نشد و مجدداً پیکرشان را بردند در صندوقی که با هلیکوپتر حمل میشد تا آنجا که من شنیدم آنجا زمین کشاورزی بود و سید احمد آقا با صاحبش صحبت کرده بود و او هم زمین را اهدا کرده بود.
شما به عنوان فردی که هم دانش عکاسی داشت و هم کار خبری کرده بود چه زاویه نگاهی داشتید و چند تا عکس گرفتید و چطور منتشر شد؟
رخداد غیر قابل پیشبینی و غیرمنتظرهای بود. من هم با یک دوربین و لنز نرمال آنجا رفته بودم. در هنگام دفن حضرت امام(ره) نزدیک بودم اما ازدحام جمعیت خیلی زیاد بود و کسی هم با من نبود تا کمکم باشد و روی شانههایش بتوانم از زاویه بهتری عکاسی کنم با خبرنگارها روی کانتینر رفتیم و عکس و فیلمهایی هم گرفتیم که تعدادشان خیلی زیاد است. بعداً عکسها را به استادم آقای جوادیان دادم و ایشان گفت که عکسها را به دفتر مجله عکس نشریه عکاسی سینمای جوان ببرم. خدا رحمت کند آقای کیومرث منزه را، ایشان سردبیر مجله عکس بودند و چند تا از عکسهایم را چاپ کردند و ویژهنامهای که مجموعه کارهای عکاسان بود از عکسهای من نیز منتشر شد و خیلی زود ویژهنامه تمام شد.
آیا نمایشگاهی از عکسهای شما نیز برگزار شد؟
در سال 68 در نمایشگاه جمعی جهاد دانشگاهی در تهران شرکت داشتم و در سال 69 نمایشگاه عکسی به نام سوگ آفتاب به طور انفرادی در همدان برگزار کردم. در آن زمان فضایی برای برپایی نمایشگاه در همدان نبود و عکسهایم را که در ابعاد 70 × 50 بود قاب کردیم و در محوطه باز جلوی تالار فجر آنها را در معرض دید قرار دادیم. بیشتر در تهران نمایشگاه داشتم، مثلاً در سال 83 هم نمایشگاه زیارت در تهران برگزار شد و از عکسهایم در آن نمایشگاه استفاده شد. آن وقتها یک دوربین فیلمبرداری حدود 14 کیلو وزن داشت و حدود 3 دقیقه فیلم میگرفت و مثل الان نبود که کار عکاسی و فیلمبرداری به این سادگی باشد.
در زمان ارتحال حضرت امام(ره) همه کارها مردمی انجام میشد و برنامهریزی شده نبود و همه دلی و با تمام توان پای کار آمده بودند.
سخن پایانی
متأسفانه جایی نیست که این آثار برای نسلهای بعد حفظ و صیانت شود و به مرور زمان از بین نرود. این دغدغه بسیاری از همکاران و عکاسان است. این عکسها بخشی از تاریخ این مملکت است و باید نگهداری شود و حق و حقوق عکاس و پدیدآورنده آن داده شود، چون سرمایه عکاس همین عکس است.